-
لقمان حکیم
جمعه 4 اسفندماه سال 1385 01:19
سلام سلام سلام امید وارم که همه دوستای خوب من حالشون خوب باشه اول: شکر خدا بی بی برگشته به خونه و دوباره ما به روال عادی زندگی خودمون برگشتیم. از همه دوستای خوبم که توی پست قبلی نظر دادن و دعا کردن که ما سر و سامون بگیریم خیلی خیلی ممنونم. دوم: دیروز بی بی یه داستانی واسمون تعریف کرد مه به نظرم جالب اومد دلم می خواد...
-
نا موفق
شنبه 28 بهمنماه سال 1385 15:45
سلام به همه دوستای گلم اول: دو چیز است که ندارد شکل مردی بامجان رسیده چای سردی این شعریه که بی بی هر وقت چاییش سرد می شد اونو می خوند حالا که خونه نیست خیلی تنها شدیم البته با الطاف به زندگیمون ادامه می دیم ولی حضور اون یه چیز دیگه بود. تازه که اومده بودم اونجا خیلی رویایی بود. روزهایی که بارون می اومد حیاط خونه بی بی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 12:01
سلام خونه خالی خونه غمگین خونه سوت و کوره بی بی بی سه شنبه هفته بیش بی بی رفت تا چشاش رو عمل کنه و شکر خدا عمل هم کرد و خوب بود توی این چند روز من و خواهرم فاطی هم خونه خودمون مامان بودیم. حالا هم بی بی رفته خونه خاله ام (مامان الطاف) و تا حالش بهتر بشه اونجا می مونه . من با دختر خاله هم توی خونه موندیم و داریم...
-
پادشاه مار کش
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 19:05
سلام دوباره یه روز دیگه و یه قصه دیگه از قصه های خونه مادر بزرگه ................. اول: به دلیل باج گیری ها و کاکائو هایی که از دست دادمشون رفتم و اعتراف کردم با الطاف رفتیم به بی بی گفتیم که چیکار کردیم البته با کمی سانسور (بالاخره باید یه چیزیمون شبیه ایرونی ها باشه دیگه) . دیگه می ترسم که بنویسم که کلیده رو پیدا...
-
دزدی
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1385 21:13
کنار خونه ی ما همیشه سبزه زاره دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره دل وقتی مهربونه شادی میاد می مونه خوشبختی از رو دیوار پر می کشه تو خونه ادامه ی شعر رو فقط به خاطر داداشم (آقای زوون حلزون ) نوشتم البته قصد هم داشتم که توی این پست بنویسم . ببخشید سلام امروز کلی حرف دارم که بگم اول: دختر خاله ام الطاف هم اومده خونه بی...
-
خونه مادر بزرگ
جمعه 29 دیماه سال 1385 17:01
خونه مادر بزرگه هزار تا قصه داره خونه مادر بزرگه شادی و غصه داره خونه مادر بزرگه حرفهای تازه داره خونه مادر بزرگه گیاه و سبزه داره خونه مادر بزرگه حوض هم داره یه عالمه درخت داره . ما اونجا مخمل هم داریم ولی هنوز کوچیکه ولی صد تا گربه عین مخمل رو می تونه قورت بده اها الان می گم یه کم صبر کنین دیگه...
-
ببار ای باران ببار
یکشنبه 26 آذرماه سال 1385 15:41
سلام به همه دوستام یه یه ماهی میشه که ننوشتم خیلی خیلی ببخشین آخه می خواستم ترک کنم اما مگه میشه کامپیوترم رو کردمش توی کاتون و کذاشتم یه گوشه و خیر سرمون داریم درس می خونیم تا ببینم که امسال چی می شه دوستای خوبم برام دعا کنین که من دیگه طاقت یه شکست دیگه ندارم . دلم می خواد هر کی که یه چیزی میدونه به من بگه تا بتونم...
-
شاید محال نیست
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 01:32
آنکس که درد عشق بداند اشکی بر این سخن بفشاند: این سان که ذره های دل بی قرار من سر در کمند عشق تو جان در هوای توست شاید محال نیست که بعد از هزار سال روزی غبار ما را آشفته پوی باد در دوردست دشتی از دیده ها نهان بر برگ ارغوانی -پیچیده با خزان- یا پای جویباری - چون اشک ما روان - پهلوی یکدگر بنشاند! ما را به یکدگر برساند!...
-
عید
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 01:06
برای او که این عید در کنارمان نیست ******************************** عیده و امسال عیدی ندارم گذاشتی رفتی من بی قرارم عیده و امسال تنهای تنهام به جای عیدی من تو رو می خوام............
-
حرف دل
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 08:59
آنچه که از دل برآید............. می گن که هر چی از دلت باشه تو دل می شینه اما خیلی وقتا اینجوری نیست آخه می دونین دلا با هم فرق دارن احساس ها هم متفاوتند خیلی ها از حرفهای دل ایراد می گیرن ****************************** هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند...
-
عشق خدایی
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1385 03:58
عشق یعنی در فراقش سوختن می خوا م یه کم در مورد این جور عشقا بنویسم بارو کنید خیلی لذت بخشه عشق خدایی: عشق به خداهمون عشقی که همه شاعرا ازش صحبت می کنن همونی که مولانا همراه با تموم مردم از جدایی اون می نالند از همون عشق همونی که هیچوقت نابود نمی شه هیچ خیانتی توش نیست توش بدی نیست می تونی تا ابد به اون وفادار بمونی می...
-
رویای من
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 03:17
اول از همه یه سلام خیلی خیلی بزرگ به همه دوستان خوب و یاران با وفای خودم خیلی خیلی ببخشین که نبودم اما حالا دیگه برگشتم بگذریم ............. تقریبا یه هشت ماهی می شه که ننوشتم دلم واسه اینجا تنگ شده بود چه اتفاقات زیادی برام افتاد توی این 8 ماه کاشکی می شد به گذشته برگردم و یه بار و یه لحظه از زمستون امسال رو دوباره...
-
بوی خوش دوستی
دوشنبه 9 آبانماه سال 1384 23:50
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو می خواندم از لایتناهی آوای تو می اردم از شوق به پرواز شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی ***************************** سلام دوستان ببخشید که همیشه بی خبر می رم دیگه کم میام دیگه شدم بچه درسخون آخه کنکور دارم اما دیگه سعی می کنم که خیلی دیر نکم تا بعد
-
.........
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1384 01:51
ساده است ستایش گلی چیدنش و از یاد بردن که آبش باید داد
-
بازگشت
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 02:21
سلام به همه دوستان گلم ..... ممنونم که منو فراموش نکردین درام یه کار تازه می کنم .... می خوام برم باغبان بشم البته به طور موقت میخوام تو باغچه خونمون گل و درخت بکارم . اما این وسط یه مشکلی هست من درست نمی دونم که چجوری باید به گلا برسم ... می تونین بهم کمک کنین؟ هر کی بهم کمک کنه یه گل به یادش و براش می کارم البته به...
-
سفر ابدی
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 02:46
تا به حال به سفر فکر کردین ؟ نه اون سفر نه . سفر ابدی...... خوبه ها من چند وقته که بهش فکر می کنم . اگه رفتم منو فراموش نکنین گل پرپر شده تو باد زمستون ریشه کرده توی سرزمین ویرون پر از گرد و غبار ساقه و برگش سهم اون از آسمون برف و تگرگش آه ای گل قصه من به آسمون رسیدم من نقش خدا رو روی دیوارا کشیدم..........
-
گم................
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1384 23:30
باد منو با خودش اینور و اونور میبره ............... توی لحظه ها گم شدم ............. یکی نیست پیدام کنه؟
-
تا ابد عاشق
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1384 00:36
تو چشماش می شه همیشه عشق رو پیدا کرد نمی دونم جوابشو چی بدم و بهش چی بگم نمی دونم چه جوری بهش بگم که چقدر دوستش دارم ........... مادر می خوام از اینجا بهت بگم که من تو رو با یه دنیا عوض نمی کنم تو خوشگل ترین و بهترین مامان دنیایی................. مهر و محبت رو نمی شه با هیچ چیزی عوض کرد............. نیاز به شنیده شدن...
-
شکست
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1384 04:53
از راه اومده بود با یه دنیا حرف و آرزو .خسته بود اما به طرفش رفت با لبخندی بر لب با عشق بهش نگاه کرد و شاخه گل رو به طرفش دراز کرد ولی........... جواب لبخند اون نگاهی خشمناک بود و شاخه گلی که پیام آور عشق بود توی دستش خشکید..... با گذشت سالها هنوز اون دست درازه برای دادن گل ...............
-
تنها تر از همیشه
یکشنبه 12 تیرماه سال 1384 05:55
نشسته ام تنها و می اندیشم .......... چشمم به آسمان پر از ستاره می افته دارن به من چشمک می زنن دلم میخواد جوابشون رو بدم اما نه.... یکی بهم گفته هر ستاره ای که بهت چشمک زد بدون که به همه چشمک میزنه ............. زیر لب و آرام این شعر رو زمزمه می کنم...... تنها تر از همیشه در ایوان نشسته ام ماه درشت یاس هزار پر ماه درست...
-
راز زندگی....
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1384 03:16
عشق عشق می آفریند عشق زندگی می بخشد زندگی رنج به همراه دارد رنج دلشوره می آفریند دلشوره جرات می بخشد جرات اعتماد به همراه دارد اعتماد امید می آفریند امید زندگی می بخشد زندگی عشق می افریند عشق عشق می آفریند ........ و از عشق مردن سفریست بسوی خدا
-
بازگشتی دوباره
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1384 05:27
سلام به همه دوستان (البته اگه کسی مونده باشه!!!) بعد از چند ماه نبودن و ننوشتن عجب صفایی داره وبلاگ نویسی . امتحانات مون تموم شد و حالا وقت استراحته . الان یادم نمی یاد چی بنویسم ولی به زودی بر می گردم منو از لطف خودتون محروم نکنین تا بعد.....
-
تجربه
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 19:55
سلام تجربه ..... بعضی مواقع لازمه که یه چیزایی رو خودمون تجربه کنیم تا وقتی خودمون یه چیزی رو تجربه نکنیم نمی شه فهمید . من دارم یه چیزایی رو می فهمم که تا حالا ندونسته بودم . بهم گفته بودن اما بارو نداشتم .حالا دارم به اون چیزا می رسم . خیلی سخته کشیدن اون چیزا ولی بعدش همه چی خوب می شه دیگه میشم یه آدم با تجربه که...
-
سلام سلام سلام
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 00:54
ببخشید دوستای مهربون چند روزی بود که کامژیوترم خراب شده بود ولی حالا به لطف http://swf22.blogfa.comداداشی درست شده اینم یه شعر واسه شما راز آب از دریا با مهر مادرانه آهنگ خاک می کرد برگرد خاک می گشت گرد ملال او را از چهره پاک می کرد از خاکیان ندانم ساحل به او چه می گفت کان موج ناز پرورد سر را به سنگ می زد خود را هلاک...
-
بنام خدا خوب من
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 10:32
سلام دوستان خدا رو شکر امسال برای ما سال پر باری بوده همه جا سبز شده و بارون خوبی می یاد اگه بری توی دشت و صحرا جز گلای رنگارنگ چیزی نمی بینی همه جا پر شده از عطر گلا ....خدایا به خاطر اینهمه نعمتاهت تو رو روزی هزاران هزار مرتبه شکر .... لبخند زدن به روی خوبی ها و کسایی که دوستشون دارین خیلی موثر در بهبود روابط خودم...
-
سلام به همه دوستان عزیز
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1383 19:59
امروز خیلی خوشحالم چون عمه شدم عادل جونم داداش بزرگه تولدت نی نی ناز کوچولوت رو بهت تبریک می گم . امیدوارم که بچه سالم و صالحی برات باشه بازم مبارک با شه
-
بنام وجودی که وجودم ز وجودش به وجود آمده است
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 21:47
سلام دوستای گلم اینم یه شعر واسه همتون .امیدوارم که خوشتون بیاد من اسیر قفس بی کسیم که به هر صبح و غروب به امید تو عزیزم که بیایی ومرا با دلی ساخته از سادگی آزاد کنی ولی افسوس که جز خوابی نیست که در اندیشه فرسوده من نقش و نگاری بگرفت شد امید تا که بیننده دیدار تو معشوق شوم و دل مرا تیشه فرهادی زد تا که در مجلس شیرینی...
-
یا حق
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1383 11:11
می خواهم امشب تمام کودکی ام را قابی کهنه بگیرم و بر سر دیدگانم بیاویزم تا فراموش نکنم روزی بغچه وجودم پر از نان و پنیر احساس بود و جیبهایم پر از کشمش رسیده محبت... می خواهم امشب تمام کودکی ام را طی کنم تا اگر دستم لرزید و چیزی شکست به پای کودکی ام بگذارند . اگر اشکی ریختم به پای گرسنگی ام و اگر فریادی کشیدم به پای...
-
سلام دوستای خوبم
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1383 14:52
ببخشید که چند روزی نبودم در عمق چشمانش در پشت دو پلک ها دنیایی پیدا شد دنیایی از غمها اشکی هویدا شد با سوز دل همراه رازی که نهان بود گشته بود پیدا عشقی درون دل می داشت آن دختر عشقی که جانسوز بود عشقی پر از غوغا عشقش فزون می شد وقتی که دید او را معشوق خود را دید او دید خدا را امید وارم که خوشتون بیاد تو هم همین طور...
-
بنام خدایی که آدمای مهربون رو آفرید
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1383 14:09
سلام به همه دوستان این شعر خودمه اگه خوشتون اومد نظر بدین عیبهاش هم بگین مرسی خلوتسرای تنهایی هیچ کس به اندازه من در این دنیای بزرگ تنها نیست و غصه دار غم و غصه بر روی شانه هایم سنگینی می کند دلم می خواهد فریاد بزنم و بار غمهایم را سبک کنم بغض گلویم را می فشارد در خلوتسرای تنهایی ام آهسته می گریم