خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

بی عنوان می نویسم

امروز یاد خوابگاه افتادم با اون تلوزیونی که ما داریم. نمی دونم مال کیه ولی فکر کنم جزء اولین تلوزیوناییه که اختراع شده بوده. این تلوزیون ما وقتی بعد عمری می خواستیم یه فیلمی رو نیگا کنیم بایستی یه ساعت زودتر روشنش می کردیم تا جناب تلی از خواب بیدار شه و حواسش بیاد سر جاش و تصویرش نپره! 

یه چیز جالبی که هست اینه که این جناب تلی نسبت به سرما حساسه و هوا که یه کمی سرد میشه دیگه باید دو ساعت بشینی پاش و باهاش حرف بزنی تا آشتی کنه و بیاد. 

وقتی که اون زمونا جومونگ میذاشت این بچه های ما کولرو رو خاموش می کردن و یه ملافه هم میدادن روش تا خوب گرم بشه بعدش دیگه بعد از یه ساعت سرما که از سرش میپرید دیگه تصویرشم نمی پرید. 

همین