خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

نمی خواد

سلااااام به همممممممممه دوستای گلم.

اول:

تو رو خدا نزنین پس کلم! تقصیر خودم نیست. میدونم تموم شده همه چی ولی بازم من تنبلم؟؟؟ بازم نمی خوام الکی قول بده ولی سعی می کنم بیشتر به اینجا برسم و زود به زود به روزش کنم. البته با مطلبای خوب!

دوم:

این روزا عجیب اعتماد به نفسم بالا رفته مثبت اندیش شدم و همه لیوانه رو پر میبینم!!! حالا اگه با کله نخورم زمین خوبه! این خواهر کوچولو کی می خواد خوب بشه خدا میدونه. در آن واحد هم اعتماد به نفسش بالاست و هم خودشو هیچی نمبینه!!! 

سوم:

بی ربط گویی ها رو میذاریم به آخر پست و شروع می کنم به نوشتن یه مطلب!

دیروز روز پدر بود! نرسیدم! نرسیدم که تبریک بگم بهش. آه دلم خیلی می خوادش ولی افسوس که... دوسِت دارم بابا

خدایا همیشه میام به تو میگم هم چی رو و همیشه هم شرمنده تو ام. خدایا بابام رو خودت مراقبش باش و نذار روحش عذاب ببینه. به ما هم بگو چیکار کنیم تا مایه عذابش نباشیم.

پ ن:

داریم میریم عروسی کسی نبوووووووووود؟

 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
هدی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ http://Partoruydar.blogfa.com

سلام خوبی سروجان،وبلاگ جالبی داری ،امیدوارم که مثل همیشه موفق باشی
خانم مهندس

شهرزاد پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:02 ب.ظ http://shahrzad91.blogsky.com\

سلامم سرونازی:
خوبی؟؟
نمیشه باید تو یه دونه بخوره پس کلت والا دوباره میری حاجی حاجی مکه...
نه خوب گناه داری نمیزنم...
بابا اعتماد به نفسسسسسسسسسس
مواظب باش مثبت اندیشیت به ساده اندیشی و یا بهتر بگم به ساده لوحی دور از جون تبدیل نشه...
الهی بمیرم..تو تبریک نگفته از همه چی تو دلت خبر داره...بهش تبریک گفتی..و اون شاده همین که دختر خوبی مثل ت به یادشه
روحش شاد..
چرا وایسین من برم کفشامو بپوشم منم ببرید علوسی...
ما تو خونمواده همه عزب موندن هیچ کس قصد مزدوج شدن ندارهوومردم از بی علوسییییییی
منم ببر..
اومدمممممممممممم
بوووس
هزارتوی تنهایی هم آپ شد اومدی پیشم بیا..

ر و ز ب ه جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

کم پیدایی طرف ؟؟
عروسی ؟؟



خوش بگذره

وروره شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:07 ق.ظ http://www.ververehgis.blogfa.com

ها ؟ عروسی ؟
خوش به حالت

فعلا که ماتمم گرفته

خسرو شکیبایی ...

m.R.H.j دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:40 ق.ظ http://arinoos.blogsky.com

سلام دوست عزیز
مطالب وبلاگت خیلی جالبه
خیلی لذت بردم
امیدوارم ما رو فراموش نکنی
فعلاً

آخرین ترانه ی باران سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:41 ب.ظ http://tabar.blogsky.com

سروناز گرامی بادرودی گرم.......

ازاینکه اعتماد به نفست بالا رفته جای خرسندی است ولی این داستان نیمه پروخالی دیدن لیوان ومثبت اندیشی نوعی داستان برای فریب دادن است و سرگرمی است که برای ماست مالی وتوجیه کردن ها بکار می رود!

درست مثل اینکه شما سئوال کنید صدها کودک خیابانی چرا بخاطر اندک درآمدی درس را رها کرده ودرخیابانها سرگردانند؟

ورندی جواب دهد که شما چرا هزاران از هزاران کودکی که درهمین سن مشغول تحصیل هستند حرف نمی زنی؟؟

واین می شود مثبت فکرکردن ونیمه پررادیدن!
آیا وجود هزاران کودک کار بوسیله هزاران کودک مشغول تحصیل قابل توجبه است؟

تندرست وموفق وشادکام باشی
شما خانم بزرگی شده ای گرچه آن عکس کودکی ات خیلی جالب است..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد