ببخشید که چند روزی نبودم
در عمق چشمانش در پشت دو پلک ها
دنیایی پیدا شد دنیایی از غمها
اشکی هویدا شد با سوز دل همراه
رازی که نهان بود گشته بود پیدا
عشقی درون دل می داشت آن دختر
عشقی که جانسوز بود عشقی پر از غوغا
عشقش فزون می شد وقتی که دید او را
معشوق خود را دید او دید خدا را
امید وارم که خوشتون بیاد تو هم همین طور داداش بزرگ