سلام
اول:
من از پشت در شیشه ای به بیرون نگاه می کنم . چیزایی رو می بینم که با اینکه هر روز تکرار میشن ولی هیچ وقت تکراری نمی شن.
وقتی که می بینمشون یه جورایی تو ذهنم میاد که الان چه حسی دارن. و حسی که اونا می تونن توی اون موقعیت داشته باشن رو منم حس می کنم.
چند تا کارگر که توی یه کارگاه کنار ما همیشه دارن کار می کنن. یه روزی برادرم گفت که یکی از اونا که همیشه صبح زود و اولین نفره که اومده اونجا، نمی تونه حرف بزنه. نمی دونم می تونه بشنوه یا نه. اگه نتونی حرف بزنی اونهمه زیاد سخت نیست ولی اگه قرار باشه هیچی نشنوی،اونوقت ارتباطتت با دنیای بیرون خیلی خیلی کمرنگ میشه.
آدمایی که همیشه توی پیاده رو رد میشن خیلیاشونو میشه فهمید الان چه حسی دارن ولی خیلیا رو نه!
بعضی روزا خودمو میذارم جای درختایی که میون دو خیابون کاشته شدن. با اینکه خیلی هوا گرمه ولی خب برگاشون سبزه و خوشگلن.
یه پسر بچه همیشه دقیقا روبروی ما اون طرف خیابون زیر سایه یه درخت نشسته و بنزین می فروشه. بهش میاد 8 یا 9 سال داشته باشه. احتمال اینکه افغانی باشه خیلی خیلی زیاده. راننده ها میان و ازش بنزین می خرن. اونم گالن های 20 لیتری رو بلند می کنه و بنزینا رو میریزه توی ماشینا. مشخصه که کار آشونی نیست براش. آخه سنگینه.
دانش آموزایی که از جلسه امتحان دارن بر می گردن. حس اینا رو نیازی به فکر کردن نیست. انقدر واضح و شفافه که توی دلم دلهره ایجاد می کنه از اینکه من امتحانم رو چجوری دادم. یه کلاسور تو دستشونه و با همگکلاسی ها دارن در مرود امتحان بحث می کنن. شایدم در مرود اینکه برن خونه و وقت استراحتی رو که دارن رو چجوری بگذرونن.
بازم از در شیشه ای به بیرون نگاه می کنم و خیلی چیزا رو میبینم. چیزایی که تکرار میشن هر روز ولی تکراری نمی شن...
دوم:
چند روز پیش زدم پاور کامپیوتر خوابگاه رو سوزوندم!!! عصر جمعه ای دلگیر بود و ما برای فرار از این هوای بد داشتیم فیلم نیگاه می کردیم که سیستم ما هنگ کرد. هر کاری کردم درست نشد که نشد. دکمه ریست و هر چی دکمه روی کیس بود رو زدم ولی بازم فایده ای نداشت. می خواستم دکمه پاور رو خاموش کنم. این پاوره دکمه نداشت. فقط یه دکمه بود که فکر کنم مال تنظیم ولتاژ بود. منم فکر کردم دکمه پاوره!!! زدن دکمه همانا و سوختن پاور همانا!!! آه از نهاد همه بر اومد. تازه همه یادشون افتاده بود که برا روز یکشنبه کلی تحقیق و ارائه و ... دارن که بایستی انجامش بدن. از جمله خود من! یک تنه و تنهایی با دختر خاله!!!! کیس رو بردیم تعمیر کردیم و دوباره چهرهای شاد بچه ها رو دیدیم.
ولی خودمونیم اون لحظه ای که پاور سوخت و دود سفیدی ازش بیرون اومد همه زدن زیر خنده و تا یه ساعت داشتن می خندیدن به این کار من!!!!
پ.ن:
دوستای عزیزی که تو بلاگفا وب دارن.من چند وقت بود که هر کاری می کردم نمی تونستم وبشون رو باز کنم. ببخشید که نیومدم.
الان فکر کنم بتونم بیام
سلام دوست خوبم...
اولین باری بود که وارد وبتون شدم...
وبتون خیلی قشنگه...
سلام جالب بود شما لینک هستین
سلام
پاور می سوزونی؟! به اموال دولتی ضرر می زنی؟!
پیروز باشی
سلام خواهر کوچولو ما که فکر کردیم خدایی ناکرده رفتی خوشحال شدیم دیدیم که اپ کردی یه سری به وب جدید رویدر نامه بزن ونظرتو اعلام کن خوشحال می شیم.
ادرس:http://ruydarname.blogfa.com
سلام...
ردید... پس کوشم؟؟؟
گفتید لینکم ک
صبر کنید چشم الان
حالا گریه نکن
سلام اول مرسی که سر زدین دوم همه چیزا تو روزای ما تکرار می شن و ما بی تفاوت از کنارش رد می شیم زمانی به بودنشون پی می بریم که نیستن سوم ارزو می کنم که هیچ وقت کامپیوتر تون خراب نشه چون زندگی بدون کامپیوتر یعنی روزای الافی چهارم خداحافظ عزیزم
سلام دوست من مرسی سر زدی خیلی خوب نوشتی اگه می خوایم متفاوت فکر کنیم این خودمون هستیم که دیدگاهمونو تغییر بدیم
خیلی خوبه که به احساس آدما توجه می کنی و خودتو جای اونا می ذاری..اگه همه آدما اینجوری بودن دیگه مشکلی نبود..اون وقت یه جامعه پر از محبت و گرمی داشتیم...اما افسوس..


ای بابا .. :)) هر کسی نمی تونه کامپیوتر بسوزونه..تو چقد حرفه ای بودی که منفجرش کردی.. ! :))
سلام خواهر کوچولو ولی نوشته هاتون نشون میده روح بزرگی دارین
از یدن وبلاگت خیلی لذت بردم حرف نداشت
خوشحال میشم نیم نگاهی به تارنمای من هم داشته باشید و اظهار لطف بفرمایید
ب اآرزوی موفقیت روز افزون شمااااااااااا
موسوی هر چی باشه از خاتمی که نمی تونه تند تر بره بعد از بیست سال احساس خطر نکرده حالا احساس کرده پیرمرد بی ارزه اخر عمری داره چنگ می زنه به ریسمان پوسیده ای که معلوم نیست جامعه را کجا ببره ....مگه دوم خرداد چه اتفاق مهمی تو کشور رخ داد .من تعجب می کنم گروهی از دانشجوها به چی دلشون خوش کردن به نام ازادی به ارتباط دختر وپسر ...باید با چشمانی بینا تر مسایل را دید خداییش احمدی نژاد هر چقدر هم مشکل داشته به اندازه خاتمی سر ملت کلاه نذاشته جدا از اینها دولت که فقط رییس جمهور نیست برای پیشرفت کشور باید همه با هم حرکت کرد
احمدی نژاد خودشو تو مناظره ها نشون داد
لازم نیست چیزی بگم!!!!!!
سلام خوشحالم که آپ جدیدی زدین راستی چرا سایت انجمن باز نمیشه ؟
سلام!
..... تکرار همیشه خوبه اما به شرطی که تکراری نشه !
این و خوب اومدی !
زندگی تکرار تکراری هاست اما زیبا و جذاب.
موفق باشی
صدر
هنوز یادمان نرفته نزدیک نوروز بود آخرین لحظات شمارش ارا مردم با چشمانی پرازاضطراب جلو خانه عبدالنور گرد هم آمده بودندتا پیشاپیش عیدی خود رادریافت کنندهرلحظه خبری می آمدبچه جوان وپیر منتظر بودندتاخبرآخررابشنوندکاش هرگزنمی شنیدندخبری که بوی پاک نمی داد خبری که هرگز باورنشدحتی باشنیدن آن از رسانها.
(دست های درکاربودبچه ها هم فهمیدن)
یادمان نرفته که این دله شکسته هدیه ی دولت نهم بود به ما
هدیه ای که با آه سینه ی جوانان رویدر پاسخ شنیدشاید شماهم شنیده باشیداما باری دیگر بشنویدواحساس کنید:
چقدرمَه لال وخاموشی بمانم . چقدربیننده ی خالی بمانم
دگه صبرم تمامن طاقتم طاق . چقدرمه مثل تو خاکی بمانم
به جوش بی ای ظرفداران سنت . منسی کردن تقدیرو قسمت
مِه رای هِم دن وحق خمو دن . شُواسه بی دلیل ازاهل سنت
عزیزی عاقل وبالغ ودانان . عزیزی طالب دینن ومُلان
شب وروزدرنمازودردعاهِن . برای ملتُش فردی توانان
نه دُم مالومنال دِن ونه ثروت . وایمانُش شَکه اِمردی خدمت
مِثینکه لایق اِمردی نِسن . شُکه پنجم فقط بازور وقدرت
گلستان خانوادت خوت گلهسش . مَه ناگم صبر بکن خوت صابرسِش
تو سختی هازیاد اُدیده اما . اَفهمم که همیشه شاکرسش
تورای اول اِملتِسش . تومرداول مملکتِسش
اگه امروزهَ توپایین نِشَستِش . بفهم که پیش ماتواولسِش
خدالعنت بکن باعث وبانیش . خدانفرین بکن برزدوشاکیش
اَگُن قانون ایران هِن مساوی . خدا که کَم بُکن بر اِمساویش
شَوازن مجمعی کامل بگیری . تِه رویدر جشنی از تَه دل بگیری
چه بوکه جشنمو یَک هو عزاء بو . درِ اِمملکت روگل بگیری
تو رای اول واخر خوت هِسش . همان مرد حکیم وفاضلسِش
جفا اُدی تواز بالا نشینان . مِه که خنجر به پهلوش هِن توهسِش
عزیزی غم مخور توهم خدا تِن . توِ موئمن تِه جنت جایگاتِن
خدا که ریشه ی ظالم بخوشکی . که هر روز وهمه جا مانع وتِن.
سلام خواهر کوچولو خوشحالیم که باز آپ کردی ادامه بده بااراده ی بیشترموفق باشی
سلام بیا بین دیشب چه خبر بوده
احمدی همه چیز را لگد مال کرد
سلام
سلام. خیلی وقتی سری به دنیای قشنگت نزده بودم. دلم برای اون پسره سوخت میدونی چرا؟ . . .


آره میدونی
خسته شدم از همه چی.
موفق باشی.
چطوری خواهر کوچولو؟
فلسفی شدی!
سلام جالب بود
یادش به خیر دوران خوابگاه
عجب دورانی بود هی...
یاد قدیم چه خشن
بهم سر بزن
خوشحال میشم
منم رویدریم خواهر جان
در این بازار مکاره که راه انداخته وب پاره
یکی مضحک تر از اوهم خیال شیطنت داره
ادامه این شعر زیبا را در وبلاگ جدید و جذاب رویدر پاک بخوانید
لطفا مرا هم لینک کنید
سلام
خوشحالم دوباره دست به قلم شدید.زندگی را اگه ما تکراریش نکنیم معلومه که تکراری نمی شه چون هر روز صحنه ی جدید شاید هم در قالب مشکلات جلو ما ظاهر می شه.بیشتر دقت کنید تا خرج بیخودی مثل خرید پاور رو دستتون نیفته
سلام خوبی متن جالبی داری این شاالله روز به روز بهتر باشه
سلام
جالب بود
موافق تبادل لینک هستین؟
سلام خیلی قشنگ می نویسید بهتره به فکر حرفه ای شدن باشید
وبلاگ من به روز شد با یک شعر پندآموز برای طرفداران کاندیداها لطفا" ببینید و مرا از نظراتتان بی بهره نفرمایید
سلام منم اومدم

چه متنای زیبایی گذاشتین
خداییش خیلی باحال بودن . من که خیلی خوشم اومد
یه سر به ما هم بزن و اگه دوست داشتین تبادل لینک کنیم
منو به نام طراحی ب6 عمادده لینک کنین و بهم خبر بدین تا لینکتون کنم
منتظرم
سلام علیکم و رحمه الله !

پاور میسوزونی !



ذهن منو نخونیا ! آخه بد آموزی داره
میبینم که حرکات انتحاری انجام میدی
ایشالله مثل من یه کوشولوی خوشگل نصیبت بشه ....
نوشته هات جالبن ٬ از خوندنشون لذت میبرم ٬ منتظر آپ های بعدیت هستم
راستی منم پاور بدنم یه جورایی نیم سوز شده ٬ آخر همین هفته عازم تعمیرگاه هستیم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ٬ موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... وروره گیس