خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

یاد ایامی که ..........

سلام

خیلی تنبل شدم

یه هفته میشه که هیچی ننوشتم. این روزا زیاد دستم به نوشتن نمیره. البته میتونم یه مشت اراجیف پشت سر هم کنم. دلم میخواد خوب بنویسم.

بالاخره پس از گذشت چند وقت تموم شد. امروز اقا معلم زحمت برقش رو هم کشید. خوشگل شده. خداییش اقا معلم خیلی کمک کرد. منم هی بهش میگفتم کارگرمی تو !!!!!

مژده مژده :

من دوربین دار شدم. اینم باز شرمنده اقا معلم هستیم. داداش خیلی خوبیه. البته داریم قسطشو میدیما. هنوز مموری نداره یعنی داره ولی هر 5 دقیقه ای باید خالیش کنم.

خیلی وقته که بیرون نرفتم. حالا که دوربین دارم و میخوام یه عالمه عکس بگیرم، خونه نشین شدم. کامپیوترم پر شده از عکس باغچه مون و گربه ها و مرغها.

نگفته بودم مرغ داریم؟

خوب داداش کوچیکم عمار چند ماه پیش 3 تا مرغ واسه خودش خرید. یکیش گم شد. یعنی در حیاط باز بود اونم فرار کرده بود. حالا دوتاشون موندن. تازه تخم هم میزارن. یکی قهوهای و یکی سفید. اونی که قهوه ایه تخماش هم قهوه‌ای ان. اون یکی تخماش سفیدن.

اینم منم . مال وقتیه که من نقاش بود. هی یادش بخیر!!!

 یاد ایامی که ..........

اینم عکس خونمونه که رنگش کردم

خونمون