می خواهم امشب تمام کودکی ام را قابی کهنه بگیرم و بر سر دیدگانم بیاویزم تا فراموش نکنم روزی بغچه وجودم پر از نان و پنیر احساس بود و جیبهایم پر از کشمش رسیده محبت...
می خواهم امشب تمام کودکی ام را طی کنم تا اگر دستم لرزید و چیزی شکست به پای کودکی ام بگذارند . اگر اشکی ریختم به پای گرسنگی ام و اگر فریادی کشیدم به پای لجاجتم ...
امشب می خواهم همان کودک ۲ ساله و چهار دست و پای عشق باشم که برروی پله اول بازماند...
تقدیم به دوستان عزیز تر از جانم...
سلام...من دوست دارم با شما تبادل لینک...لوگو انجام بدم اگه موافق هستین بهم بگید
www.kmkm.persianblog.com
این یکی خیلی قشنگ بود به دلم نشست...آفرین همش نباید که شعر باشه