خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

خواهر کوچولو

خواهرکوشولو

همچنان ادامه داره..........

سلام به همه

نمی دونم چی بگم. دستام زیاد به نوشتن نمی ره. ولی نمی خوام که اینجا رو همینجوری ول کنم.

هیچ خبر خاصی ندارم. نه اتفاق خاصی نه خاطره ای هیچی.

فقط اینکه الان واسه خاطر این سرعت ایتنرنت اعصابم بهم ریخته و بعدش هم اینکه باید بشینم و یه برنامه بنویسم و تقدیم کنم به استاد و هر کاری می کنم برنامه کار نمی کنه. بعدش هم دلم نمی خواد برم ولی باید امشب یا فردا صبح برم . خدا کنه فردا بریم.

دلم میخواد یه دل سیر تو اینترنت و وبلاگها بگردم.

راستی این شاگردای ما هم میخوان برن کشورشون. فکر کنم تا یه ماه دیگه برن.

توی یه فرصت مناسب عکسشون رو میزارم اینجا.

شاید هفته دیگه اومدم. آخه عروسیه. میام

فقط تو رو خدا منو به خاطر این حرفها و چرندیاتم نزنین خوب؟

تا بعد

خداحافظ همگی